قلبِ شکسته...

تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری، ببین قلبم شکسته،جانا به عهد خود وفا کن


  اسم من چیست؟ خدایا چه کنم؟ یادم نیست!


امشب آماده شدم تا چه کنم؟ یادم نیست!


من که همسایه نزدیک شقایق بودم


پا شدم آمدم اینجا چه کنم؟ یادم نیست!


من چرا از تو بریدم وچرا... پیش تو برگشتم؟

 

و بنا شد که دلم را چه کنم؟ یادم نیست!


من نشانی دل دربدرم را هربار


از تو پرسیده ام اما چه کنم؟ یادم نیست!


این نوشته غزل کیست که من می خوانم ؟


اسم او چیست؟خدایا چه کنم ؟ یادم نیست...!!!



+نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:اسم, من, چیست, خدایا, یادم, نیست, آماده, امشب, همسایه, شقایق, اینجا, چرا, بریدم, بنا, دلم, نشانی, دربدر, نوشته, غزل, اسم, ,ساعت2:7توسط هم نفسِ غم... | |


سوختَمـــــــــ ـ ـ ـ باران، بِزَن،

شایَــــــــــد تو خاموشَمـــــــــ کُنیــــــــــ ـ ـ ـ

شایَــــــــــد امشَبــــــــــ سوزشِــــــــــــــ این زَخمـــــــــ ـ ـ ها را کمــــــــــ کُنیـــــــــــــ ـ ـ ـ

آه باران، مَن سَراپایــِـــــــ ـ ـ وُجودَمــــــــــ آتشـــــــ ـ ـ استـــــــــــ ـ ـ ـ

پَس بِزَن باران،

بِزَن،

شایَــــــــــــد تو خاموشَمــــــــ کُنیــــــــــ ـ ـ ـ

 

آتش

+نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390برچسب:سوختم, باران, شاید, خاموش, امشب, سوزش, زخم, کم, سراپا, وجودم, آتش,,ساعت8:7توسط هم نفسِ غم... | |

 

سلام به شما دوستای عزیزم


دیگه آخرای مراسم حج امساله


خیلی از ماها در آرزوی این سفریم... خیلیا هم این سفر رو رفتن


اما تا حالا به ماهیت و اصل وجودیت این سفر فکر کردیم؟؟؟


امشب بدجوری توی این فکر بودم و یاد یه شعری افتادم...


میدونم خیلی از شماها این شعر رو جاهای دیگه دیدین


ولی حس کردم یادآوری و خوندنش خالی از لطف نیست


حداقل برای من که اینطوره....

 

 

 

 

 

 

 

دل خوش از آنیم که حج میرویم


غافل از آنیم که کج میرویم



کعبه به دیدار خدا میرویم ؟


او که همینجاست کجا میرویم ؟



حج بخدا جز به دل پاک نیست


شستن غم از دل غمناک نیست



دین که به تسبیح و سر و ریش نیست


هرکه علی گفت که درویش نیست



صبح به صبح در پی مکر و فریب


شب همه شب گریه و امن یجیب

 


 

 

 

ممنون میشم توی نظر سنجی هم شرکت کنین...